بيوگرافي استاد ابوالحسن صبا
 
درباره وبلاگ


ما همه ناييم و از نيستان جداييم : بياييد يكنفس و يكدل درناي جانمان بدميمم و از آن بانگ عشق برآوريم و از اين نواهاي يكصدا دفتري گردآوريم و آنرا در نوای قلعه پایان بنگاريم . . .
آخرین مطالب
پيوندها
  • فروشگاه نقاشی
  • وبلاگ روستای قلعه پایان
  • ردیاب خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان موسیقی ایرانی و آدرس navayeghalehpayan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 27
بازدید هفته : 133
بازدید ماه : 133
بازدید کل : 8647
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1




موسیقی ایرانی
وبلاگ تخصصی موسیقی ، نوای قلعه پایان (صالح ابراهیمی قلعه)




image_30687.jpg

          استاد ابوالحسن صبا فرزند كمال السلطنه و از نوادگان فتحعلي خان صبا (ملك الشعراي دربار قاجار ) در سال 1281 در خانواده اي آشنا به موسيقي و اهل ادب متولد شد. مادر صبا نقل ميكند ((ابوالحسن از بچگي لب ايوان مي  نشست و به انگشتان پاهايش نخ مي بست و با كمك دهانش صداي تار در مي آورد)).

پدر صبا علاقه مفرطي به موسيقي داشت و خودآشنا به ساز ايراني بود. صبا در واقع مقدمات سه تار را از پدر وتنبك را از ربابه خانم ( (نديمه عمه اش كه آوازي خوش داشت و ضرب نيكو مي گرفت) ) فرا گرفت.

هنوز كودكي خرد سال بود كه پدرش او را براي مشق سه تار به كلاس مرحوم (( آقا ميرزاعبدالله)) برد قريب به پنج سال تعليم سه تار ميگرفت بعد از كالاس ميرزا عبدالله به محضر(( درويش خان)) راه يافت. پدرش وي را نزد چند تن از استادان روسي كه بعد از جنگ جهاني اول به ايران آمده بودند برد و ابوالحسن نزد آنها قواعد و اصول موسيقي علمي و اروپايي را فرا گرفت و در ضمن با ساز ويولن هم آشنا شد. اين خصوصيت بارز صبا بود چرا كه در دوره اي زندگي و كار مي كرد كه كمتر موسيقي داني از ايران با نت وعلم موسيقي آشنايي داشت.

صبا تعطيلات مقدماتي را در مدرسه علميه و سپس در كالج آمريكا به پايان رسانيد و به زبان و ادبيات فارسي و انگليسي آشنايي يافت در نواختن انواع سازهاي اصيل ايراني مهارت داشت اما شگفتي هنر او را بايد از زمان تاسيس مدرسه عالي موسيقي دانست كه در سال 1302 به همت استاد وزيري و با ياري سردار سپه در تهران آغاز به كار كرد اين مدرسه ميداني براي عرضه مهارت و نبوغ او بود.

صباي جوان آنچنان شيفته موسيقي بود كه روزها سه تارش را به مدرسه ميبرد و در زنگ تفريح هم شاگرديهايش را دور خود جمع مي كرد و براي آنها مي نواخت وي معتقد بود كه قبل از اين مدرسه ويولن در موسيقي ايراني به طرز مغشوشي نواخته مي شد كه شايسته آن نبود و در حقيقت ويولن از روي كمانچه مشق مي شد. در22 سالگي دانشجوي ممتاز و تكنواز برنامه هاي مدرسه عالي موسيقي  شد.

نخستين اثر ضبط شده ي صبا قطعه (( زرد مليجه)) با ويولن بود كه در ميان دو بند سرود اي ايران به صداي روح انگيز در سال 1306 در قالب صفحه توليد شد. درسال 1306 از طرف استاد وزيري به مديريت مدرسه صنايع مستطرفه رشت منصوب شد. در طول دو سال اقامت در رشت علاوه بر تدريس موسيقي به روستاها و كوهپايه هاي اطراف رشت مي رفت و به جمع آوري آهنگها و نغمه هاي محلي مي پرداخت او انچه در ساز نوازندگان يا ني چوپانان مي شنيد به دقت روي كاغذ مي آورد، صبا معتقد بود كه منابع و سرچشمه هاي اصلي موسيقي سنتي ايراني همان آهنگها و نغمه هاي محلي است. اين تحقيقات باعث شد صبا براي نخستين بار به وجود ضرب هاي لنگ (طاق ) در موسيقي ايراني پي ببرد، آن هم در زمانه اي كه استادان فكر مي كردند كه نوازندگان محلي به اشتباه ريتم لنگ را مينوازند. حاصل تلاشهاي صبا و ارمغانهايي كه وي از سفر به گيلان با خود آورد، قطعات به ياد ماندني نظير(( ديلمان)) ((رقص چوپي))، ((قاسم آبادي)) ،((كوهستاني )) بود. به علت آب وهواي گيلان كه برايش مساعد نبود به تهران بازگشت و خانه موروثي خود رادر كوچه ((ظهير السلام)) براي تدريس موسيقي در نظر گرفت. در سال 1311 با يكي از شاگردان خود به نام ((منتخب اسفندياري))، دختر عموي نيما يوشيج ازدواج كرد و صاحب سه دختر به نامهاي غزاله ،ژاله و ركسانا شد. او هيچگاه فرزندانش را به يادگيري موسيقي تشويق نمي كرد.غزاله از قول پدر نقل مي كند : (( از نسل خودم موسيقي دان نمي خواهم)).

ذوق و شيوه پژوهندگي صبا در زمينه ي تنظيم و جمع آوري موسيقي محلي منحصر به فرد بود. ژاله دخترش مي گويد (( يك روزدرويشي از كنار منزل ما رد مي شد و مشغول نواختن آهنگي بود. پدر را ديدم كه با عجله و با همان لباس منزل بيرون رفت و به دنبال درويش دويد تا ترانه را ثبت كند و از هر تكه برگه اي كه در جيب داشت براي ثبت آن ترانه استفاده كرده بود. مدتي نوازندگي سنتوررا نزد علي اكبر شاهي فرا گرفت، پس از در گذشت اين هنرمند در سال 1317 به مدت يكسال هم نزد استاد بزرگ زمانه « حبيب سماعي » آموخته هاي خود را تكميل كرد و با همكاري وي جان تازه اي به اين ساز ايراني دادند. براي به كمال رساندن نوازندگي تمبك نزد حاجي خان عين الدوله (حاج خان ضربي) رفت. كمانچه را از حسين خان اسماعيل زاده، فلوت را از علي اكبر خان هنگ آفرين، ويلن از حسين خان هنگ آفرين فرا گرفت و سازگري نزد استاد عباس.

در اوان جواني در(( قورخانه)) كار مي كرد و با توجه به حقوق قابل ملاحظه اي كه به او مي دادند ولي او موسيقي را بيشتر راغب بود و كارهاي فني را كه در قورخانه نظير: نجاري، ريخته گري، سوهان كاري و غيره آموخته بود بعدها در ساختن آلات و ادوات و اسباب موسيقي به كار گرفت و به خصوص بيشتر مواقع در كارگاه نجاري كه متعلق به دوستش در كوچه ظهيرالسلام نزديك منزلش بود مي رفت و در آنجا به تعمير يا درست كردن آن ادوات مي پرداخت. از آنجايي كه صبا در مدرسه عالي موسيقي درس خوانده بود، بسياري او را به عنوان موسيقي دان مطرح مي شناختند كه در اين ميان صفحاتي كه وي پر كرده بود نيز در شهرت وي نقش به سزايي داشت و باعث جذب شدن شاگردانش مي شد. هنگامي كه راديو تهران درسال 1318 شروع به كار كرد، صداي ساز و آواز او به گوش همه ايرانيان رسيد و از آن هنگام صبا به عنوان استاد يگانه ويلن شناخته شد. وي علاوه بر ويلن، سازهاي ديگر را نيز تعليم مي داد و با بهره گيري از تجربياتش در دوران يادگيري خود، از روش هاي گوناگوني جهت تدريس استفاده مي نمود، به خصوص درمورد ويلن كه چندان دنباله رو روشهاي غربي نبود و درواقع صداي ويلن را به خدمت موسيقي ايراني گرفت.از نظر صبا در موسيقي و ياد گيري آن همواره مرزي وجود دارد كه برخي مي توانند از آن عبور كنند و به پيش روند و برخي نمي توانند. او افراد با استعداد را تشويق مي كرد و افرادي را كه نمي توانستند از آن مرز عبور كنند ، به كار ديگري ترغيب مي نمود. حاصل اين تلاشها در موسيقي افرادي نظير فرامرز پايور (سنتور) ،حسين تهراني (تنبك ) علي تجويدي ، حبيب ا... بديعي ، مهدي خالدي و همايون خرم (ويولن) ابراهيم قنبري و مهدي ناظمي (سازگري)، ملكه برومند (آواز) مي باشد.

saba.gifازآثارمعروف صبا مي توان به زنگ شتر، كاروان، زرد مليجه ، بهار مست ، به زندان، به ياد گذشته، در قفس و چهارمضرابهاي گوناگون اشاره كرد. آثار مكتوب: رديف مجلسي براي ويولن، سنتور، تارو سه تار، نوشته هاي پراكنده و چاب نشده كتابي تحقيقي درباره شناسايي سازهاي ايراني و تاريخچه آنها . آثار غيرمستقل صبا : سلوي اي وطن (دستور ويولن وزيري)، چهار مضراب سه گاه (دستور ويولن وزيري) ، رنگ بيات ترك (23 قطعه ضربي)، پيش در آمد ترك (18 قطعه پيش درآمد)، نويد بهار و چهار مضراب ساده در ماهور (كتاب اول ويولن). از ديگر خدمات صبا اين بود كه براي ساز تنبك نت مخصوصي تدوين كرد و درس هاي آن را روي كاغذ معمولي نوشت و در ضمن ملودي هاي مخصوص آهنگ ها را به نت تنبك در آورد و به شاگردان آموخت. علاوه بر موسيقي، نقاشي رادر دوران جواني در مدرسه كمال الملك آموخت. از ميان تمام سازهايي كه مي نواخت، سه تار را براي خلوت تنهايي خود برگزيده بود و عقيده داشت كه سه تار بهترين وسيله اي است كه نوازنده مي تواند با ان احساساتش را بيان كند. صبا را ميتوان احيا كننده روش صحيح و قديمي سه تار نوازي دانست. روح الله خالقي معتقد بود كه صبا در كار موسيقي استعداد ذاتي دارد و به همين منظور هم كمتر موسيقي دان ايراني است كه مثل او با بسياري از سازها آشنايي داشته باشد و بتواند مانند او آنها را بنوازد به طوريكه يك موسيقي دان ايتاليايي كه در زمان حيات صبا با او ملاقات كرده است درباره اش مي گويد: ((اين مرد به تنهايي يك اركستر كامل است )) از نوازندگان خارجي به كرايسلر (ويولونيست )) و بتهوون نابغه موسيقي علاقه فراوان داشت. وي سرانجام در سپيده دم 29 آذر 1336 در سن 55 سا لگي در اثر بيماري قلبي در گذشت و با يك تشييع جنازه با شكوه در گورستان ظهيرالدوله تهران به خاك سپرده شد0 خانه صبا پس از مرگش در سال 1353 توسط دانشكده هنرهاي زيبايي كشورتبديل به موزه شد. و بسياري از نقاشيها و آثار تزئيني و سازهايي كه ساخته بود در آن نگهداري مي شود. غزاله دختر صبا نقل مي كند : (( پدرم به ما نوشت كه به جز موسيقي در انتخاب هر رشته اي براي تحصيل آزاديد))حكم زير از طرف مدرسه عالي موسيقي وزيري در تاريخ 16 اسفند 1308 شماره 1651 به صبا ابلاغ گرديد:

آقا ميرزا ابوالحسن صبا

سواد امتياز مدرسه صنايع ظريفه رشت را كه به مديريت جنابعالي از شوراي عالي معارف گذشته ارسال ميدارد. البته سعي خواهيد كرد كه شش سال دوره آنجا مطابق با شش متوسطه مدرسه عالي موسيقي باشد.                    امضا وزيري

 image_32831.jpg

در پايان اشاره اي به طريقه ساخته شدن چند قطعه معروف اثر استاد صبا:

زرد مليجه: به گفته استاد قنبري مهر كه سالها محضر استاد صبا را درك كرده است صبا حالت اين آهنگ را از نوازنده اي محلي به نام فيض الله كه از اهالي گيلان بود و نوازنده كمانچه، فرا گرفته وبه شكل كنوني آن را ساخته.

كوهستاني: اين آهنگ را((گوسفند و خان)) نيز مي نامند كه به معناي صدا كردن و جمع كردن گوسفندان است و صداي پاي گله گوسفنداني را تداعي مي كند كه مشغول پايين آمدن از كوه مي باشند و در گوشه اي از عشاق دشتي مي باشد.

به زندان: ازقطعات مورد علاقه مرحوم صبا بود و حاصل سفراستاد به منطقه بختياري است0 اين آهنگ بيانگر احساس گروهي محكوم بود كه صبا مدت ها به دنبال آنها رفته ونغماتي را كه زمزمه ميكردند، به نت در آورده وبا الهام از آنها اين آهنگ زيبا را ساخت.

رقص چوپي يا قاسم آبادي: ره آوردي از سفر استاد صبا به گيلان است. اين اثر كه از مرغوب ترين و زيباترين آهنگهاي محلي ايران است بزم رقصاني را تجسم مي بخشد كه با حركاتي موزون در نقطه ثابتي پايكوبي ميكند و سپس با يك جهش ناگهاني به يك سرمتمايل شده ورقص زيبا وساده را به اجرا مي گذارد. اين قطعه در مايه افشاري مي باشد.

مثنوي اصفهان: اين مثنوي را استاد قنبري مهر نقل كرده اند كه آخرين درسي كه استاد صبا يك هفته قبل از فوت براي ايشان نوشته و به قول ايشان صبا اين آهنگ را ازدرويشي كه از جلو پنجره منزل او مي گذشت شنيده و كاغذ وقلم برداشته و به دنبال درويش رفته و آهنگ را مي نويسد. استاد گفته اند كه صبا تا اينجا برايم نوشته و حال اگر ادامه داشته باشد من اطلاع ندارم0 با مضموني از شعر مولوي0

زنگ شتر: شادروان جواد بديع زاده درباره سفري كه همراه استاد صبا به سوريه و لبنان جهت پر كردن صفحه داشت، مي نويسد: ( ) براي پر كردن صفحه و ضبط آهنگهاي ملي ايران زحمات و مشقات فراواني هنرمندان متحمل مي شدند از جمله در اولين سفري كه به دعوت كمپاني ((سودوا)) به همراه صبا عازم بيروت و حلب شديم، بعد از اقامت كوتاهي در بغداد با يك ماشين كه راننده آن مرد عرب بود به طرف شام حركت كرديم. راننده چون از صحرا و وضع آن بي اطلاع بود تا نزديك غروب در حدود ده، دوازده ساعت صحراي شام را با اتومبيلي كه در اختياره ما بود طي كرد. نزديك غروب در محلي از صحرا قرار گرفتيم كه نه راه پس داشتيم و نه راه پيش. من و صبا و ديگرهمراهان مدت چهار شبانه روز درآن محل نامشخص ويلان بوديم و سرگردان ومنتظر رسيدن مرگ بوديم، در چهارمين روزحدود ساعت دوازده شب، صبا كه از ما باهوش تر بود، گفت:((صداي حركت ماشين را حس مي كنم)) بعد ازچندي از افق صحرا روشنايي دميد و در فاصله دور از ما ايستاد. خود را به ماشين رسانديم صباي مرگ به چشمان ديده، وسط صحراي شام ويولن را برداشت و در مايه ((سه گاه)) در آمدي كرد و من نيز در همان مايه غزلي از حافظ خواندم.همگي سوار اتوبوس شديم. كنار صبا نشستم و گفتم: ((چهار مضرابي كه وسط صحرا زدي ارتجالا و بداهتا زدي يا سابقه داشت؟))

گفت: ((مختصري در مغزم بود و چندان بي سابقه نبود)). گفتم:((چهارمضراب خوبي بود يادداشت كن تا از خاطرت محو نشود تا به موقع خود ضبط كنيم)). گفت: اين چهار مضراب را من ((زنگ شتر )) نام گذاشتم كه چندي در خاطرم دارم وبه شاگردان خود تعليم مي دهم و بلافاصله سيگار خود را در آورد و روي قوطي سيگار چهار مضراب را نوشت و اين همان زنگ شتري است كه در كمپانيه ((سودوا)) آن را ضبط كرده و روي صفحه نوشت به ياد ((غزاله)) و اكنون پس از سالها اين چهار مضراب به چند رقم با اركسترهاي گوناگون ضبط شده و در واقع تمرين نوازندگان سازها است.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:45 ::  نويسنده : صالح ابراهیمی